معنی دنیای جدید

لغت نامه دهخدا

دنیای جدید

دنیای جدید. [دُن ْ ی ِ ج َ] (اِخ) (ترجمه ٔ ینگی دنیا) قاره ٔ جدید. تعبیری از قاره ٔ آمریکا. رجوع به آمریکا شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

دنیای جدید

قاره جدید، دنیوی


جدید

نو و تازه هر چیز

حل جدول

دنیای جدید

ینگه دنیا


جدید

نو، تازه، بدیع

مدرن

فارسی به عربی

جدید

اخیر، جدید، حدیث، روایه، عذراء

عربی به فارسی

جدید

تر وتازه , تازه , خرم , زنده , با نشاط , باروح , خنک , سرد , تازه نفس , تازه کار ناازموده , پر رو , جسور , بتارزگی , خنک ساختن , تازه کردن , خنک شدن , اماده , سرخوش , شیرین , جدید , نو , اخیرا , نوین , جدیدا

فرهنگ معین

جدید

(جَ) [ع.] (ص.) تازه، نو.

فرهنگ عمید

جدید

[مقابلِ قدیم] تازه، نو،
هرچیز تازه،
(اسم) (ادبی) در عروض، یکی از بحور شعر بر وزن فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن، غریب،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جدید

تازه، نو، نوین، نوباوه

فارسی به ایتالیایی

مترادف و متضاد زبان فارسی

جدید

اخیر، تازه، تازه، طری، موخر، نو، نوین،
(متضاد) قدیم

فرهنگ فارسی آزاد

جدید

جَدِید، تازه، نو، بدون سابقه، شخص بزرگ، روی زمین، موت و مرگ،

فارسی به آلمانی

جدید

Modern, Neu, Neu, Neuartig, Neue, Neuen, Neuer, Neues, Neuzeitlich, Roman (m), Jungfa.ulich [adjective]

معادل ابجد

دنیای جدید

96

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری